وبلاگ سهيل روحانی

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

مجید محمدی و صدای آمریکا





آقای مجید محمدی اخیرا" چند مقاله در انتقاد از بخش فارسی صدای آمریکا و دیگر رسانه هایی که از همکاری با ایشان خودداری کرده اند نوشته و فهرستی از این رسانه ها را «برای اطلاع رسانی و ثبت در تاریخ ممانعت از آزادی بیان در رسانه های فارسی» منتشر کرده است. (مدیران مسئول و سردبیرانی که مرا حذف کردند، خبرنامه گویا، 4 مهر 1393). این مقاله ها حاوی نظرات نادرستی است که من به برخی از آنها اشاره می کنم.

دنباله روی از سیاست

آقای محمدی می گوید: «اقداماتی مثل استخدام سردبیر از میان کارکنان بی بی سی، مجامله با روحانیت شیعه، پایین کشیدن فتیله ‌ی نقدهای ساختار شکنانه، و حذف انحلال طلبان از جمع کارکنان و میهمانان در جهت بی بی سیزاسیون صدای امریکاست. هنگامی که رسانه دنباله روی سیاست شود دیگر نمی تواند سد سانسور و تمامیت خواهی را بشکند». (بی بی سیزاسیون صدای آمریکا، خبرنامه گویا، 18 شهریور 1393)

به نظر می رسد که آقای محمدی عملکرد صدای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی را به دو دوره تقسیم کرده است. در دوره اول، که از زمان تأسیس جمهوری اسلامی شروع شده و تا دو سال پیش ادامه داشته، بخش فارسی صدای آمریکا «دنباله روی سیاست» خارجی آمریکا نبوده است و در نتیجه با روحانیت شیعه مجامله نمی کرده، از خدمات انحلال طلبان و از جمله آقای محمدی استفاده می کرده، و سد سانسور و تمامیت خواهی را هم می شکسته است. اما در دوره دوم، یعنی «در دو سال اخیر»، این رسانه «دنباله روی سیاست» آمریکا شده است و در نتیجه راه «مجامله با روحانیت شیعه» را در پیش گرفته، به انحلال طلبان و میهمانان سابق این رسانه پشت کرده و توان خود را هم برای شکستن «سد سانسور و تمامیت خواهی» از دست داده است.

تقسیم عملکرد برنامه فارسی صدای آمریکا به دو دوره – یعنی دوره ای که این رسانه از سیاست خارجی آمریکا دنباله روی نمی کرده و دوره ای که می کرده – البته نادرست است. برنامه های بخش فارسی صدای آمریکا همواره منعکس کننده سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی بوده است. زمانی که دولت  آمریکا خواهان رویارویی با جمهوری اسلامی باشد صدای آمریکا از «نقدهای ساختار شکنانه» و تحلیلگرانی که خواهان رویارویی با رژیم اسلامی هستند استفاده می کند. زمانی هم که دولت آمریکا خواهان مماشات با جمهوری اسلامی باشد بخش فارسی صدای آمریکا تحلیلگرانی را که خواهان مماشات با جمهوری اسلامی هستند به میدان می آورد. در هر دو مورد، صدای آمریکا منعکس کننده سیاست های کلی دولت آمریکا است.

منافع ملی آمریکا

مجید محمدی می گوید: «تامین منافع ملی ایالات متحده با حمایت از دمکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان محقق می شود و مدیران دستگاه‌هایی مثل بخش فارسی صدای امریکا که این موضوع را درک نمی کنند در واقع درک درستی از منافع ملی این کشور ندارند». (بخش فارسی صدای آمریکا را تعطیل کنید، خبرنامه گویا، 30 شهریور 1393).

نظریه آقای محمدی در باره رابطه میان منافع ملی آمریکا و دموکراسی با واقعیات تاریخی همخوانی ندارد. به عنوان مثال، یکی از مهمترین عوامل بروز انقلاب اسلامی و روی کار آمدن رژیم ضد آمریکایی جمهوری اسلامی در ایران، که ضربه مهمی به منافع ملی آمریکا بود، حمایت جیمی کارتر از دموکراسی و حقوق بشر در ایران بود.

مثال دیگری می زنم. آمریکا بخش بزرگی از کالاهای  مصرفی اش را، به دلیل پایین بودن دستمزد کارگران چینی، در چین کمونیست تولید می کند تا بتواند این کالاها را با قیمتی نسبتاً ارزان در اختیار مصرف کنندگان آمریکایی قرار دهد. دولت چین، برای جلب سرمایه های خارجی، با شیوه های بیرحمانه پلیسی، از ایجاد اتحادیه های کارگری مستقل جلوگیر کرده و دستمزد کارگران را پائین نگه داشته است. آیا در این شرایط حمایت آمریکا از «دموکراسی و حقوق بشر» در چین منافع ملی آمریکا را تأمین خواهد کرد؟

پاسخ منفی است. چنین حمایتی می تواند به بازتر شدن جامعه ی چین بیانجامد و مردم را به ایجاد اتحادیه های مستقل کارگری تشویق کند. طبیعی است که این اتحادیه ها از طریق چانه زنی با کارفرمایان و برگزاری اعتصابات کارگری خواهند کوشید که سرمایه گذاران خارجی را به دادن دستمزدهای بالاتر مجبور کنند. این موضوع می تواند موجب افزایش شدید قیمت کالاهای مصرفی در آمریکا و پائین آمدن سطح زندگی در این کشور بشود و تهدیدی علیه منافع ملی این کشور محسوب شود.

آمریکا در دوران جنگ سرد از دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان در کشورهای کمونیستی حمایت می کرد چون این حمایت به تضعیف نظامهای کمونیستی می انجامید و به سود منافع ملی آمریکا بود. در عین حال، آمریکا گسترش دموکراسی در بسیاری از کشورهای جهان سوم را به زیان منافع خود می دید و از آن حمایت نمی کرد.

انجام انتخابات آزاد نمودی از دموکراسی و حمایت از حقوق بشر است. اما انجام چنین انتخاباتی در بسیاری از کشورها مسلمان – مثلاً عربستان سعودی – به احتمال بسیار زیاد منجر به روی کارآمدن رژیم های مذهبی آمریکا ستیز می شود و منافع ملی آمریکا را به خطر می اندازد. دولت آمریکا به به این موضوع واقف است و به این دلیل، همچون دوران جنگ سرد، در روابط خارجی اش از مقوله دموکراسی به گونه ای گزینشی استفاده می کند.

برخلاف ادعای آقای محمدی، حمایت آمریکا از دموکراسی در دیگر کشورها لزوماً به تأمین منافع ملی آمریکا نمی انجامد.

تعطیل کردن بخش فارسی صدای آمریکا

آقای محمدی می گوید «من اصولا معتقدم که تشکیلات بخش فارسی صدای امریکا باید تعطیل شود». ایشان توصیه می کند که بودجه صدای آمریکا، «بر اساس مناقصه» میان 10 شبکه تلویزیونی «مستقل و غیر دولتی» تقسیم شود. این شبکه ها باید یک سوم بودجه شان را از «آگهی و تبلیغات و فروش زمان تلویزیون» و یک سوم دیگر را از طریق کمک های « صاحبان شرکت‌های بزرگ، بنیادها و افراد دارای انگیزه» تأمین کنند.

آقای محمدی روشن نمی کند که از دید ایشان کدام یک از شبکه های تلویزیونی موجود در آمریکا مستقل و در نتیجه مستحق دریافت کمک از دولت آمریکا هستند و اصولاً معیار ایشان برای تعیین استقلال یا عدم استقلال یک شبکه تلویزیونی چیست.

به هر حال، راه حل آقای محمدی برای تأمین بودجه شبکه های تلویزیونی چندان عملی نیست. آیا بازرگانانی که در ایران به کسب و کار مشغول اند جرأت می کنند که در تلویزیون هایی که علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کنند آگهی تبلیغاتی بگذارند تا یک سوم بودجه این تلویزیون ها از این راه تأمین شود؟ آیا «صاحبان شرکت‌های بزرگ» خارجی که می توانند با کنار آمدن با جمهوری اسلامی به اهداف اقتصادی خود دست یابند حاضر می شوند که با کمک به تلویزیون های ضد جمهوری اسلامی راه را بر فعالیت های اقتصادی خود در ایران ببندند؟ آیا این شرکت ها به کسب سود اهمیت بیشتری خواهند داد یا دفاع از حقوق بشر در ایران؟

به فرض هم که شرکتها و افراد ثروتمندی به یاری این تلویزیون ها بشتابند آیا دیر یا زود بر این شبکه های تلویزیونی حاکم نخواهند شد و برنامه های آنها را به سمت دلخواه خود هدایت نخواهند کرد؟ یکی از دلایلی که آقای محمدی برای تشکیل شبکه های تلویزیونی خصوصی ارائه می دهد این است که با این کار می توان از اعمال نفوذ «لابیگران حکومتی»، که به ادعای تلویحی ایشان در صدای آمریکا رخنه کرده اند، در این شبکه ها جلوگیر کرد. اما اگر این لابیگرها می توانند سازمان پرقدرت صدای آمریکا را به انجام خواسته های خود وادارند چرا نباید بتوانند شبکه های تلویزیونی خصوصی فارسی زبان را هم در راستای منافع خود بکار بگیرند؟

شبکه های تلویزیونی مورد درخواست آقای محمدی با شبکه های تلویزیونی خصوصی فارسی زبانی که اکنون در خارج از ایران فعالیت می کنند و شنوندگان چندانی هم در ایران ندارند چه فرقی خواهند داشت؟ آیا شبکه های خصوصی یی که اکنون فعالند در «اطلاع رسانی در مورد نقض حقوق بشر و فساد و تهدیدات امنیتی جمهوری اسلامی» از صدای آمریکا موفق تر بوده اند؟ آیا این شبکه ها توانسته اند بیشتر از صدای آمریکا از اعتماد و احترام شنوندگان ایرانی برخوردار شوند؟ چه تضمینی وجود دارد که 10 شبکه جدیدی که آقای محمدی خواهان ایجاد آن است عملکردی بهتر از عملکرد شبکه های فارسی زبان خصوصی کنونی داشته باشند؟

در منشور صدای آمریکا، که در سال 1960 تدوین شد، آمده است که «صدای آمریکا نماینده آمریکا خواهد بود... و سیاست های ایالات متحده آمریکا را به گونه ای روشن و کارساز تصویر خواهد کرد.» حال اگر بخش فارسی صدای آمریکا تعطیل شود و 10 شبکه تلویزیونی خصوصی مستقل جای آن را بگیرد مفاد این منشور چگونه می خواهد اجرا بشود؟

گفتنی است که این شبکه های تلویزیونی خصوصی، حتی اگر دولت آمریکا یک سوم بودجه آن ها را تأمین کند، به احتمال بسیار نمی توانند دو سوم دیگر از بودجه شان را از بخش خصوصی تأمین کنند. در آن صورت، این شبکه ها برای ادامه ی حیات کاملاً به دولت آمریکا وابسته می شوند و چاره ای جز پیروی کامل از سیاست های دیکته شده از سوی دولت آمریکا نخواهند داشت. 

وجود بخش فارسی صدای آمریکا این مزیت را دارد که با گوش دادن به آن می توان به سیاست آمریکا در قبال ایران پی برد در حالی که این مزیت با تعطیل کردن صدای آمریکا از میان خواهد رفت.

آقای محمدی در دفاع از طرح خصوصی سازی صدای آمریکا می گوید: «وقتی در ایالات متحده ایجاد امنیت یا تولید اطلاعات به شرکت‌های خصوصی واگذار می شود اداره ‌ی چند کانال تلویزیونی را نیز می توان به بخش خصوصی و عمومی واگذاشت».

اما واگذاری ارائه ی خدمات دولتی به بخش خصوصی لزوماً به معنای بهبود این خدمات نیست. به عنوان مثال، واگذاری «ایجاد امنیت به شرکت های خصوصی» در عراق در بسیاری موارد به نقض فاحش حقوق شهروندی غیرنظامیان عراقی انجامیده است. آمریکا، در پی حمله به عراق در سال 2003، به گونه گسترده ای از شرکت های خصوصی برای جاسوسی (یا به قول آقای محمدی «تولید اطلاعات») و بازجویی از زندانیان استفاده می کرد. اما بسیاری از این پیمانکاران، برخلاف سربازان آمریکایی که با انگیزه ی دفاع از میهن شان و گسترش دموکراسی و مبارزه با تروریسم به عراق می رفتند و رفتارشان با غیر نظامیان تابع مقررات سخت نظامی بود، مزدورانی بودند که صرفاً به خاطر دریافت حقوق های گزاف و یا ماجراجویی به شرکت های خصوصی ارائه ی خدمات امنیتی می پیوستند. بسیاری از آنها با مردم عراق بسیار خشن و متکبرانه رفتار می کردند و با این کار به گسترش نارضایتی و ناامنی دامن می زدند. برخی از پیمانکاران، به دلیل شکنجه کردن زندانیان عراقی در زندان ابوغریب، تحت تعقیب قرار گرفته اند.

به هر حال، برخلاف نظر آقای محمدی، به نظر نمی رسد که شبکه های تلویزیونی خصوصی یی که بقایشان به آگهی های تجارتی و کمکهای مالی شرکت های بزرگ وابسته باشد بتوانند بهتر از بخش فارسی صدای آمریکا از دموکراسی و حقوق بشر در ایران دفاع کنند.

سیاست خارجی امریکا «علت» است و عملکرد بخش فارسی صدای آمریکا «معلول». اگر آقای محمدی می خواهد که سیاست بخش فارسی صدای آمریکا را تغییر بدهد باید معلول را رها کند و به سراغ علت برود و سیاست خارجی آمریکا را تعییر بدهد. اگر سیاست خارجی آمریکا تعییر کند برنامه های بخش فارسی صدای آمریکا هم تغییر خواهند کرد.

خواهشی از آقای مجید محمدی

آقای مجید محمدی از «حذف» شدن خود از سوی برخی سردبیران و رسانه ها به اندازه ای برآشفته است که نام آنها را «برای اطلاع رسانی و ثبت در تاريخ ممانعت از آزادی بيان» در مقاله خود ذکر و منتشر کرده و حتی خواهان تعطیل کردن بخش فارسی صدای آمریکا شده است. ظاهراً ایشان درک می کند که  «حذف شدن»، به ویژه اگر به ناحق باشد، می تواند بسیار دردناک باشد. بنابراین، می خواهم از فرصت استفاده و از ایشان خواهش کنم که اطلاعاتی را که در باره «حذف» هزاران استاد و دانشجوی دانشگاه شیراز، در جریان انقلاب فرهنگی سال 1359، دارند «برای اطلاع رسانی و ثبت در تاریخ» منتشر کنند. قربانیان انقلاب فرهنگی سال 1359 حق دارند بدانند که طرح بستن دانشگاه شیراز چگونه و توسط چه افرادی ریخته شد، جلسات این افراد کِی و کجا تشکیل می شد، ملاک و معیار این افراد برای قراردادن استادان و دانشجویان در لیست سیاه اخراجی ها چه بود، چه کسانی از خارج از دانشگاه به این افراد خط می دادند، چماقدارانی که در روز بستن دانشگاه شیراز به دانشجویانِ حمله کردند چگونه بسیج شدند، چند نفر استاد و دانشجو اخراج شدند و بر سر آنها چه آمد؟

به امید آن که آقای مجید محمدی با روشنگری در باره این رویداد به روشن شدن تاریخ سرکوب و «حذف» دگراندیشان در جمهوری اسلامی یاری برساند.

سهیل روحانی
آمریکا، 29 سپتامبر 2014

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی