وبلاگ سهيل روحانی

۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

همه پرسی هسته ای


 

سهیل روحانی

عبدالله نوری، وزیر کشور ایران در دولت خاتمی، در دیدار با گروهی از فعالان دانشجویی گفته است که  «آسیب ها، زیان ها و فشارهایی که به بهانه پرونده هسته ای به ایران وارد می شود از حد گذشته است و حکومت باید برای خروج از این بن بست به یک تصمیم منطقی و مدبرانه که حافظ منافع کلی کشور باشد، برسد». به گفته او: «همچنان که امیر مومنان به مالک اشتر توصیه کرده اند، تصمیم گیری باید بر مبنای رضایت عمومی باشد. در قانون اساسی نیز برگزاری رفراندوم به عنوان راه کاری برای موضوعات مهم و سرنوشت ساز پیش بینی شده است. مناسب است که ابتدا کارشناسان مختلف، بدون گزینش های جناحی و سیاسی با مردم در خصوص نقاط مثبت و منفی ادامه چالش هسته ای با غرب و امتیازها و محدودیت هایی که ادامه آن در پیش خواهد داشت صحبت کنند و مردم در باره چگونگی تصمیم در مورد مناقشه موجود میان ایران و غرب نظر نهایی را اعلام نمایند». (1)

ظاهراً عبدالله نوری بر این باور است که اگر «کارشناسان» چند روزی آزادانه در باره برنامه هسته ای و پی آمدهای آن برای مردم صحبت کنند ایرانیان با شرکت در یک همه پرسی علیه برنامه هسته ای رژیم اسلامی رأی خواهند داد و گره معضل هسته ای را خواهند گشود. اما آیا کار به همین سادگی است؟

مهمترين پيش شرط يک همه پرسی سالم انتخابات آزاد است. در شرايط کنونی هيچ تضمينی نيست که همه پرسی هسته ای بدون تقلب برگزار شود و نظرات ملت ايران را منعکس کند. از این گذشته، همه پرسی زمانی ارزش دارد که مردم با آگاهی کافی نسبت به موضوعاتی که به رأی گذاشته شده است در آن شرکت کنند. عبدالله نوری به این موضوع واقف است و به درستی می گوید که ابتدا باید «کارشناسان مختلف، بدون گزینش‌های جناحی و سیاسی»  با مردم در باره چالش هسته ای صحبت کنند. اما آیا حکومت اسلامی اجازه چنین کاری را خواهد داد؟ واقعیت این است که معضل هسته ای را نمی توان در خلأ، یعنی بدون بررسی ماهیت رژیم و سیاست های خارجی و داخلی آن در 33 سال گذشته، برای مردمی که قرار است در همه پرسی شرکت کنند توضیح داد. بررسی همه جانبه عملکرد رژیم اسلامی نيازمند فضای باز سياسی است. اما چون فضای باز سياسی موجب افشاگری های گسترده در باره نظام ولايت فقيه می شود و پايه های آن را سست تر می کند بسيار بعيد است که دستگاه حاکمه چنين فضايی را ايجاد کند.

عبد الله نوری هم باید این ها را بداند. بنابراین، این پیشنهاد ممکن است تا اندازه ای برای این ارائه شده باشد که نشان دهد که اصلا ح طلبا ن به رغم تحمل سرکوبهای حکومتی در حیات سیاسی حضور و برای مشکلات کشور راه حل هایی دارند. این پیشنهاد همچنین می تواند به مثابه حس نیت اصلاح طلبانی تلقی شود که می خواهند به حاکمیت امکان دهند که با سرافکندگی کمتری به درخواست های غرب تمکین کند تا تحریمها پایان یابد و از حمله نظامی احتمالی به ایران و تلفات سنگین جانی و مالی ناشی از آن جلوگیری شود.

اگر حکومت اسلامی به همه پرسی تن در دهد اصلاح طلبان می خواهند چه گزینه ای را در برابر مردم قرار بدهند؟ معلوم نیست که اصلاح طلبان موضع واحدی در باره برنامه هسته ای حکومت اسلامی داشته باشند اما به فرض که خواهان تسلیم شدن در برابر خواسته های غرب باشند - و این چیزی است که از صحبت های عبدالله نوری استنباط می شود- موضع خود را چگونه می خواهند برای مردم ایران توجیه کنند؟ یکی از مهمترین پرسش ها مردم ایران این است که چرا در حالی که اسرائیل و پاکستان سلاح هسته ای دارند غرب و متحدانش نمی خواهند که ایران حتی اورانیوم 20 درصد غنی شده داشته باشد؟ اصلاح طلبان می خواهند چه جوابی به این سئوال بدهند؟

بحران هسته ای ايران ريشه در سیاست های ماجراجویانه جمهوری اسلامی دارد که موجب بدبینی بسیاری از کشورها نسبت به این رژیم شده است. کافی است به دو مورد یعنی تجاوز به سفارت آمریکا و اسرائیل ستیزی کور اشاره کنیم. تجاوز به سفارت امريکا و گروگان گرفتن کارمندان آن در سال 1358 دولت و مردم آمریکا را علیه ایران برانگیخت و ایران را با حمله نظامی عراق و تحریم های گوناگون رو به رو کرد. جمهوری اسلامی از آن زمان سیاست ضد آمریکایی بی حاصلی دنبال کرده است که جز زیان برای ملت ایران ثمری نداشته است.

ماجراجویی دیگر جمهوری اسلامی اسرائيل ستيزی کور است. بیش از 30 سال است که مؤمنان، به تحريک رژيم اسلامی، در نمازهای جمعه در سراسر ايران فریاد مرگ بر اسرائیل سر می دهند و پرچم این کشور را آتش می زنند و لگد مال می کنند. جمهوری اسلامی جنگ با عراق را تحت شعار «راه قدس از کربلا میگذرد»  ادامه ميداد و توجيه ميکرد. احمدی نژاد با انکار هالوکاست و سخنرانی های عوامفريبانه اش عليه اسرائيل آتش بيار معرکه شده است. عملکرد جمهوری اسلامی اسرائيل را نسبت به امنيت خود بيمناک کرده و بر آن داشته است که ائتلافی از مقتدرترين کشورهای جهان عليه ايران تشکيل دهد.

اگر قرار باشد که مردم ایران آگاهانه در همه پرسی شرکت کنند باید سیاست های جمهوری اسلامی در سی و چند سال اخیر نقد شود. اما آیا اصلاح طلبان ظرفیت چنین کاری را دارند؟ به عنوان مثال، نقد و محکوم کردن گروگانگیری می تواند گامی بزرگ در راستای آگاهی بخشی به ایرانیان باشد و آنها را با یکی از دلایل خصومت آمریکا نسبت به ایران آگاه کند اما متاسفانه اصلاح طلبان هنوز هم از تجاوز به سفارت آمریکا دفاع می کنند. مثلاً، محسن ميردامادی، از رهبران اصلاح طلب، که در زمان حمله به سفارت امريکا و گروگان گيری از رهبران دانشجویان پيرو خط امام بود، در روز 12 آبان 1388، در آستانه سی امين سالگرد تجاوز به سفارت امريکا، با ارسال بیانیه ای از زندان اوین گفت: «روز سیزده آبان 1358 یکی از سر فصل های مهم تاریخ سیاسی ایران است. به تعبیر امام خمینی(ره) آن رویداد سر آغاز انقلاب دوم در کشور ماست.» (2) ميرحسين موسوی هم در ۱۹ مهر 1388، چهار ماه پس از انتخابات رياست جمهوری، از اشغال سفارت امريکا به عنوان «حماسه» ياد کرد. (3)

در مورد اسرائیل هم تحول مثبتی در دیدگاههای اصلاح طلبان دیده نمی شود. مهدی کروبی در ديدار با میر حسین موسوی در روز 19 مهر 1388 گفت: «اولا من باید تاکید کنم که نگاه ما به رژیم صهیونیستی تغییر نکرده است. فلسطین همچنان مسأله ماست و روز قدس نیز روز حمایت از مردم مظلوم فلسطینی و تبری از رژیم صهیونیستی است.»

اصلاح طلبان با این طرز تفکر و ادبیات ضد امریکایی و اسرائیلی، که نتیجه اش تحریک بیشتر مردم به اتخاذ موضع سرسختانه در برابر قدرت های مخالف برنامه هسته ای ایران است، چگونه می خواهند مردم را قانع کنند که در همه پرسی به گزینه ای رأی بدهند که در واقع گزینه آمریکا و اسرائیل است؟

اما به فرض هم که کارشناسان مختلف چند روز، یا چند هفته، در مناظرات تلویزیونی شرکت و با آزادی کامل در باره برنامه هسته ای گفتگو کنند این کار لزوماً به معنای آن نیست که اکثر مردم پس از شنیدن صدای موافقان و مخالفان با برنامه هسته ای رژیم مخالفت کنند. از آنجا که اسرائیل تعزیه گردان اصلی ائتلاف ضد برنامه هسته ای ایران است موافقان برنامه هسته ای می توانند مسئله هسته ای بودن اسرائيل و اشغال سرزمینهای اسلامی به دست اين کشور را مطرح کنند و با سوء استفاده از احساسات ضد اسرائیلی ایرانیان چنان آنها را بشورانند که از گزینه رویارویی با غرب، به رغم هزینه های سنگین آن، حمایت کنند. گفتنی است که پیوند دادن برنامه هسته ای ایران با مسئله بمب های هسته ای اسرائیل و مسئله فلسطین به اصول گرایان محدود نمی شود. به عنوان مثال، مير حسين موسوی در سال 1389 در محکومیت قطعنامه 1929 نوشت: «ما در شرایطی محکوم می شویم که به سادگی از جنایات اسرائیل در سرزمینهای اشغال شده فلسطین و بمبهای هسته ای آن غمض عین می شود و حق استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته ای از ما دریغ می گردد.» بنابراین، حتی اگر همه پرسی به درستی و بدون تقلب برگزار شود، نتیجه آن ممکن است حمایت از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی باشد. در آن صورت، رژیم ولی فقیه بهانه نیرومند تری برای ادامه مخالفت با غرب خواهد یافت. ایرانیانی هم که با این برنامه مخالفت کنند به مخالفت با اراده مردم، که در یک همه پرسی آزاد تجلی یافته است، متهم خواهند شد.

یکی از معایب همه پرسی این است که اگر ايرانيان در آن از سیاست هسته ای رژیم حمایت کنند آنگاه در چشم جهانيان در ماجراجويی های حکومت اسلامی شريک به حساب می آيند. در نتيجه، دست طرفداران تحريم های سنگين ترو فلج کنند تر علیه مردم ایران بازتر خواهد شد. در ضمن، اگر کار به درگیری نظامی کشيد کشور های مهاجم بهتر می توانند افکار عمومی جهانيان را برای بمباران گسترده ايران جلب و وارد کردن تلفات سنگين به غير نظاميان را توجيه کنند.

این امکان هم وجود دارد که رژیم اسلامی به این نتیجه برسد که چاره ای جز تسلیم در برابر غرب ندارد  اما برای حفظ آبرو بخواهد این طور وانمود کند که به دلیل این که مردم در یک همه پرسی با برنامه هسته ای اش مخالفت کرده اند به این کار تن در داده است. اما اگر، بر خلاف انتظار رژیم و اصلاح طلبان، اکثر مردم در همه پرسی از برنامه هسته ای رژیم حمایت کردند چه خواهد شد؟ اگر رژیم با مهندسی آراء، یعنی با تقلب، نتیجه همه پرسی راعوض کرد و اصلاح طلبان از آن اطلاع پیدا کردند اصلاح طلبان می خواهند چه بکنند؟ آیا می خواهند چشمشان را به روی این تقلب ببندند و دموکراسی را فدای مصالح عملی کنند و یا با شعار «برنامه هسته ای دنبال باید گردد» به خیابانها بریزند و خواهان اجرای برنامه ای شوند که به خاطر تعطیل کردنش خواهان همه پرسی شده بودند.

واقعیت این است که حکومت اسلامی برای سازش با جهان غرب و پایان دادن به تحریم ها و از بین بردن خطر حمله نظامی به ایران نیازی به همه پرسی ندارد. این حکومت تنها در صورتی به همه پرسی هسته ای رضایت می دهد که که از نتیجه اش مطمئن باشد و آن را به نفع تحکیم رژیم بداند. بنابراین، آیا درست است که اصلاح طلبان با مطرح کردن گزینه همه پرسی عملاً آب به آسیاب رژیم ولی فقیه بریزند و برایش کسب حیثیت کنند و در شرایطی که رهبران اصلاح طلب صرفاً به دلیل اعتراض به دستبرد رژیم به آرای مردم در انتخابات 1388 در زندان به سر می برند به رژیم امکان بدهند که ادعا کند که به دلیل احترام به آرای مردم برنامه هسته ای اش را تعطیل کرده است؟
 
آمریکا، 12 ژوئیه 2012
 
 
پا نویس ها

1. بی بی سی، 11 ژوئیه 2012

2. پیشنهاد برگزاری همه پرسی هسته ای تازگی ندارد و قبلاً هم توسط میرحسین موسوی مطرح شده است. مير حسين موسوی در تير 1389 نوشت: "چرا باید چند نفر پنهان از نظر مردم در مورد پرونده هائی که به سرنوشت همه ملت مربوط است تصمیم بگیرند؟ مگر قرار نبود مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند؟ چرا فکر کنیم که مردم باید با هرچه ما تصمیم گرفتیم موافق باشند؟ آیا اصل مربوط به رفراندوم جنبه زینتی دارد که هر زمان برای حل مسائل مهم کشوربه آن اشاره می شود طوفانی از اتهام و توهین راه می افتد؟ آیا جای آن نیست که در موارد حساس نظر ملت را از این طریق پشت سر تصمیمات مهم قرار دهیم؟" وبسایت کلمه، 16 تیر 1389

3. همان جا



 

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی